بازگشت گودزیلا

چرا الان ؟ نمیدونم . چرا امشب نمیدونم.بعد از چند وقت بدون امید به این که بتونم تو وبلاگ عزیزم بنویسم اومدم بازش کردم که نوشت حالا امید نمیبندیم شاید دوباره قطع شد اونوقت میشه شادی بی مورد . ۱۵ تا نظر قشنگ داشتم باورم نمیشد کسی یادم باشه .

اصلا آمادگی ندارم بنویسم . نمیدونم چی بگم .از زندگی رازیم البته کشته شدم تا پخته شدم حالا کم کم دارم میسوزم دیگه وپاییز عزیز در راه است یک ماهشم گذشته من تو خونه خیلی کار دارم نمیتونم بگم چیکار تصمیم گرفتم هیچی نگم .من خونه با من وبلاگ هیچ کاری نداشته باشه بهتره

تجربه ۲ ساله میگه احتمالا کامنت هم خیلی ندم چون اصلا وقت ندارم . ماه رمضون هم داره تموم میشه من که هیچ روزه نگرفتم طبق معمول این کلیه هام تا که من روزه میگیرم یادشون میاد که ای وای کم آب شدیم .به همه روزه دارها حسودیم میشه از شنیدن دعای سحر یه حالی میشم ولی امساک نمیکنم چون غش میکنم .

آقا اینجا دفتر منه هر چی هم دلم بخواد مینویسم همین الان بگم بعد شاکی نشین من همینم که هستم خوب فعلا بای  

نظرات 1 + ارسال نظر
آریا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:42 ق.ظ http://shabeniloofari.blogsky.com

nice
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد