هاای

سلام . چرا من امشب های ام ؟ نمیدونم ظاهرا دعای دوستان گرفت روحیه ام خوب شد . کسی فیلم داستان ما رو دیده؟ میشل فایفر بروس ویلیس ؟ بابا هه از بچه ها میپرسید امروز شادی تون چی بود غمتون چی بود ؟ من امروز همش شاد بودم الحمدالله .

نمیدونم چند نفر تو دنیا حتی یک بار تو عمرشون به این نتیجه رسیدن که ای وای من چرا تا به حال نمیدونستم که نمیفهمیدم و داشتم اشتباه میکردم خدا رو شکر زود فهمیدم و از این به بعد دیگه این اخلاق و از خودم دور میکنم .

خیلی شانس بزرگیه که یک هو چشم آدم باز شه و ببینه که داره اشتباه میکنه خدا کنه هیچ وقت در خندق عادت گرفتار نشیم که نتونیم دور و برمون ببینیم و با بی خیالی دل بشکنیم و پیش بریم .  

چقدر نصیحت کردم

داره باد میاد خدا کنه هواپیمای او به سلامت بشینه

فکر کنم امروز دل دوست خوبم رو شکستم با نانچیکو

وقتی بچه بودم عاشق بروس لی بودم و دلم شدیدا یک نانچیکو میخواست چند روز پیش یه اسفنجی اش رو تو فروشگاه دیدم نزدیک بود بخرمش دیدم دو تا پسر تو خونه دارم بد آموزی میشه یهو میزنن همدیگه رو لت و پار میکنن هنوزم اژدها وارد میشود جالبه نه ؟

امسال بر عکس پارسال هوای شنا دارم همه جا میگن آب کمه خدا کنه بتونم پیاده روی و شنا بکنم خدا اگه بخواد بارون میاد ها البته اگه بخواد حتما یه خیری هست .

دیگه شب به خیر همه بای

 

نظرات 10 + ارسال نظر
زیرشیروونی سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:25 ق.ظ

اینجور وقتا ، خیلی خوبه ..آدم خوبببب خوش اخلاق زندگی رنگی-ایشالا همه روزاتون خوش و خرم باشه

بابایی سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:35 ق.ظ http://9maho9roz.blogsky.com/

سلام... ممنون برای سام ما پیغام گذاشتی... امیدوارم شاد و سلامت باشی.

بلوط سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:10 ق.ظ

سلام:)
آره خیلی خوبه که آدم خودش متوجه اشتباهش بشه قبل از اینکه یکی به آدم یادآوری کنه یا اینکه بعداً از کارش پشیمون بشه.
خوب و خوش باشین
بوس

مینو سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:13 ب.ظ

گاهی آدم دل یکیو میشکنه که یکی بهترشو بسازه.چون اولی پوسیده!

گندم سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:24 ب.ظ

به روزم...با سلام.

شاذه چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:46 ق.ظ http://shazze.blogsky.com

سلااااااااامممممم
خوشحالم که خوبی. خوش باشی همیشه

امروز نزدیک بود بیام پیشت! بعد اینقد خرید کردم که راهی به جز برگشتن به خونه نموند! از بیخ گوشت گذشت!

چه عکسای نازی! منم هوای شنا و پیاده روی دارم بدجوررررررر. کاش میشد :(

حالا طوری نی. بچا سالم باشن. بزرگ میشن هی میریم ددر!

مرجان پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:36 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

سلام سروناز جون :)))

لابد دل دوستتو با نانچیکو خورد و خاکشیر کردی آره ؟ :دییییییییی

کوکو خانوم جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:50 ب.ظ http://kokoo.blogsky.com

خدا رو شکر که خوب بودی ... و ان شاله هستی و خواهی بود

اسی شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:27 ب.ظ

سلام.
میشناسی که؟ خودتم به این اسم صدام میکنی!
خوبی؟ نی نیا خوبن؟
غرض از مزاحمت اینه که چندتا از کتابات مدتی که پیش منن.از تاخیر عذر میخواهم.
وووووووووو............باید بگم کههههههههههه! زدم گوشه جلد یکی رو پاره کردم.
اوهو اوهو.
حالا چی کار کنم؟
می بخشی؟ می خوام پس بدم روم نمی شه.
حالا دیگه راحت شدم.شب راحت می خوابم.
بای بای

آریا دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:42 ق.ظ http://lahidjan49.blogfa.com

کاش ته مداد زندگی ما پاک کن داشت
تا غلطش را پاک کنیم و درستش را بنویسیم
ولی حیف ...

سلام
موفق باشی [گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد