چم

سلام خوبین چند روزه نیومدم خوب نشد دیگه چه کنم الانم امدم بیام بنویسم که پدر با پسرا آمدن ریسک بازی کردن بله ما هم ریسک داریم همین دیروز حرفش بود که خیلی خوبه امروز دیدم تو کام خودمه و من نمیبینمش یه بازی جنگی ولی من کشتیران دوست دارم قبلا رو زمین بازی میکردیم الان تو کام عصر حسابی خوابیدم الان هوشیارم ولی حرفم نمیاد  اصلا چیزی واسه گفتن ندارم چی بگم ؟ امروز صبح کلاس آشپزی بودم . شبی مهمونی بودم خونه بهترین دوستم . الان میخوام برم تو بالکن از هوای بیرون لذت ببرم . فردا جمعه هست ولی احتمال این که نریم گردش بیشتر از اینه که بریم پس خودم امیدوار نمیکنم

چشم به هم بزنین امسال هم تموم شده این خط این نشون .

و ما باز اندر خم یک کوچه هستیم و همه مشغول زحمت و تلاش برای این که توی این دنیا زندگی خیلی بهتری داشته باشیم که هیچ وقت راضی نباشیم و باز چیز های بهتری بخواهیم تا از این جا بریم وووووووووووووو دیگه نمیگم فعلا بای