هایده

آه ای خدا کمک کن
من بی صدا نمونم
این بغض لعنتی گلوی من و ول نمیکنه با این حال تهوع شدید هنوز هیچ چی نشده وزن کم کردم سر ۲ روز
گوشه های لبم هم مثل مفروشوی مامان بزرگ کشیده شده به هم تنم شوق رفتن لبم شوق خندیدن دلم شوق تپیدن رو از دست داده خدایا یک قوه ای بده که این مرحله رو بگذرونم هر دفعه هم میگم این بد ترین بیچارگی و تا میام از اون در بیام باز یه بدبختی دیگه میاد سرم فکر کنم که دارم امتحان سختی میشم خدا کنه در این بین دیوونه نشم باقیش با کرام الکاتبین
چند روز پیش یکی میگفت من استعداد دیوونه شدن دارم بهش گفتم چرا همچین حرفی میزنی گفت آ خه صفری به من غلبه داره من حرفش رو باور نکردم ولی الان میکنم باشه فعلا بای