زمان تابستانی

بابا این سایت سواتچ چقدر خسیسه یه عکس ساعت میخواستم تمام کلکسیون که نمیخواستم نشد بیارم اینجا حالا منت کش میریم کربیس تا حالش گرفته بشه .

 

 

 نشد . میخواستم بگم که من ساعتام جلو نمیبرم آخه وقت کم میارم وقتی اونا دیگه میگن وای ساعت ۶ شد مال من هنوز روی یه ۵ چاق نشسته خیلی حال میده اصلا هم عاشق استفاده از نور صبحگاهی نیستم ترجیح میدم تو یه اتاق بدون پنجره تا ۱۰ بخوابم . حالا هر کی مرده بیاد جلو .

تا حالا فوتبال دستی بازی کردین ؟ من که خیلی دوست دارم  تازگی که داداشم یکی خریده من و پسر بزرگم و پدرش میریم ته حیاط بازی و این کوچیکه که یه جا بند نمیشه رو میزاریم به امان خدا و مامان تفلیم خلاصه خیلی حال میده و به علت جا به جا کردن ساعتها همه دیر برای شام جمع میشن بنابر این دیر میریم بازی بنابر این حال صاحبخونه ها گرفته میشه ولی به رو خودشون نمی آرن ولی ما که میفهمیم

 

 

 

توت فرنگی

نمیدونم چرا امسال توت فرنگی میچسبه

باران

سلام

اینترنت اگه پول ندی قطع میشه اگه مثل من با هوش باشی میگی چی شد هان ؟ حالا وصل شد . این پیشگام اون گوشه زدم یک سوپ گوجه گذاشته تو وبلاگش میخوام امشب برای مامانم درست کنم . فکر کنم ویرایش و مو ضوع بندی وبلاگهای خارجی خیلی از مال ما آسونتر باشه . شایدم من بلد نیستم یا حوصله ندارم . عجب بارونی چه هوایی به به جون میده برای پیاده روی های طولانی فردا ظهر بیرون از شهر دعوتیم هیپ هیپ هورا . ممکنه به زودی فوتو شاپ وصل کنم و عکسهام از اینحالت اصالت و خامی در بیارم شاید . میدونین من چه جور آدمیم ؟ الان میگم . ظاهر خوش اخلاقی دارم ولی خیلی هم نمیشه رو اخلاقم حساب کرد چون این یه آتش زیر خاکستره در حالی که خودم هم یادم رفته که این آتیش هست و از بد خلقیهام تعجب میکنم مثل دم شیر و این حرفها گاهی هم ماهها میگذره و هیچ جرقه ای بیرون نمیاد . همینجا از همه اشخاصی که نا خواسته با زبان یا اعمالم رنجوندمشون عذر میخوام . بیش از این کاری نمیتونم بکنم فقط دعا

گل

امروز رفتم گیاه خریدم یاس زرد و سفید که بره روی نرده  دیگه از کوچه سینما نشیم . چند تا گلدون هم برای جا گلدونیهایه گرد خریدم که ۳ تاش کوچیک بود باید باز برم ایشالله . ببخش دی جان که نفهمیدم لینکم کردی ولی هنوز ندیدمش شاید اشکال از نمره عینکمه یا اینکه خوابم میاد بگذریم . این پا کوچیکه متعلق به این کوچولوی مامانیه که الان خوابه قربونش برم . هر کی بچه گیهای من و دیده باور نمیکنه که انقدر عاشق بچه هام باشم بس که خودم آتیش پاره  بودم مامانم که هنوزم باور نکردن من میتونم یه خونه رو بگردونم به نظر من همچین هنری هم نمیکنم بیشتر دلم میخواست دور دنیا بگردم همه جا بینم عکس بگیرم با آدمای جور وا جور حرف بزنم . گردن درد شدم اساسی . میگین بس اینجا نشستم بعید نیست چون نهم میزم استاندارد نه صندلی ولی من که خیلی نمیام اینجا نه ؟ فعلا بای خوابم میاد

پا

 

اینجا هم برین جالبه .