بوتیک

سلام
الان برای بار دوم فیلم بوتیک رو دیدم توی سینما به نظرم اینقدر غمگین نیومده بود که تو خونه وای چه دلگیر
من نمیدونم با تغییر دولت وضع فیلمها چی میشه مطمئنا
نباید به آ زادی قبل باشه اونوقت دوباره میشیم مثل زمان اول انقلاب
فیلمهای سیاه با مفهومهای پیچیده که فقط منتقدین میفهمن
چی هستن بگذریم طبق معمول وقتی دلم گرفته میام
وبلاگ رو آ پدیت کنم که این موجهای غم رو به تمام عالم پرتاب کنم کسی هم که نمیاد غمگین بشه فقط خودم هیچکس تا حالا نمره موبایلشو تو وبش گذاشته ؟ اگه آره یا خیلی شجاع بوده یا احمق
ببین چقدر انسان ۳ سوت به آ دم دسترسی پیدا میکنن البته لاگ من نه لاگهای پر رفت و آ مد امشب مامانم اینا شام میا ن اینجا
همه چیز هم حاظره ولی من  رفتم که استراحت بکنم پس بای

sun

the sun is up
I think about you
the coffee cup
I think about you
you said you love me
or you were just being kind
Or I am losing my mind

سلام

اکه هی یه مشت نوشتم رفتش بی خیال
چه خبرها همه دارن چرا کسی نیومده شاید چون من جایی نرفتم
آ خه اصلا نمیشه بیام وب چراشم نمیدونم پسرم الان نهارش رو خورد با
دختر همسایه جلوی کارتون موش و گربه که فعلا فقط همو ن و نگاه
میکنه بگذریم

تو همه چاره من
من همه بیچاره تو
تو همه پاره تن
تن همه آ واره تو
تو خودت شوق منی
شوق منم دیدن تو
شاهد اشک منی
من مست خندیدن تو


رضا صادقی رو توی مهتاب ندیدم خیلی ناراحتم دیشب هم کم خوابیدم ولی پسر گلم تخت و اشغال کرده نمیزاره بخوابم هوا بس نا جوانمردانه  گرم است پختم بابا استخر میچسبه ولی از اون هم افتادیم همه جا شلوغ مثل آ بگوشت

به ترکه میگن شما به استخر زنونه چی میگین گفت رانی هلو