دارم آ هنگ فیلم ۴ ازداج و یک تشییع جنازه
از گروه wet wet wet رو گوش میدم و میرم به یه زمانی
که واای چه خوب بود کوچولو بودم کوچولوی کوچولو پر از اعتماد به همه
و شادیهای کوچک که واقعا کوچیک بودن ولی برای من مهم بودن
باید بگم دارم فکر میکنم کم کم که این دنیا هم وفا نداره راستش و بخوایین خوشحالم که اینجوری شده چون از خیلی چیزا آ دم را حت دل میکنه که قبلا خیلی مهم بودن
بعد احساس سبکی و بی قیدی میکنه
چرا همه انقدر وحشت کردین از اون پست قبلیه که غر زده بودم نمیشه که آدم همیشه شاد باشه میشه ؟البته اینم تازه گی خودم بهش رسیدم اگه نه قبلا فقط دلم میخواست بخندم
و شاد باشم خوب حالا باید عادت کنم که دیگه اون جوری نمیشم و باید کم کم بزرگ بشم آ‌ی
خدا چقدر سخت و درد آوره عادت به تنهایی کممممممک نه بابا اونجورام نیست کسی پا نشین بیایین دم خونمون من خوبم فقط باید زمان بگذره

نظرات 3 + ارسال نظر
‌بهنام جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:39 ب.ظ http://b3hnam.persianblog.com

سلام / خواستم ببینم اهل معامله یا همکاری هستید یا نه / من به یه وبلاگ بلاگ اسکای با اسم خوبی نیازمندم / در صورت دارا بودن وبلاگ با اسم خوب کامنت بذارین یا پی ام بدین/ اگه وبلاگی که می خوام همین وبلاگ باشه چه بهتر / مرسی / بای

مسیح جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:50 ب.ظ http://www.aaddee.blogsky.com

سلام

چه عجب !

آرمینی رو یادته ؟

سربلند باشی

مینا آلبالو شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:24 ق.ظ

چکار کردی لو رفتی؟

ببین. او نمی دونم کنار صفحه رو نمی خوای عوض کنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد